برای دانستن «روایت» و رویکرد نیروهای اجتماعی در صحنه امروز افغانستان و هر جامعهای، میبایست به ریشههای آن نیز توجه کرد. پس از پیروزی مجاهدین در سال ۱۹۸۹ در برابر حکومت وقت و نیروهای شوروی سابق، روند جنگهای پیدرپی داخلی در افغانستان آغاز شد و مجاهدین به مقاومت در برابر نفوذ طالبان در بخشهایی از کشور پرداختند. مجاهدین و بخش بزرگی از مردم و نیروهای دیگر افغان تا زمان سقوط رژیم طالبان در برابر آن گروه مبارزه و مقاومت کردند، و دلیل آن نیز روشن است: نمیخواستند افغانستان به دست مشتی کوتهفکر و کهنهاندیش، بدل به ایالت پنجم پاکستان شود.
سیر وقایع افغانستان در آن دوران نشان میدهد که مقاومتگران آن دوران به رهبری احمد شاه مسعود، به دستاورد های بزرگی در برابر طالبان دست یافتند. با استراتژی جنگیِ مقاومتگران، طالبان سرگردان شدند و در نهایت شکست خوردند. بخش زیادی از افغانستان در تسلط شورشیان طالب بود، اما از تجهیزات نظامی بسیار اندکی برخوردار بودند. با آن که مجاهدینِ مقاومتگرا مناطق زیادی را در کنترل نداشتند، توانستند با اردوی منظم خود، طالبان را عقب زنند. استراتژی بسیار دقیق آنان شرایط بسیار دشواری را برای طالبان رقم زد. این مقاومتگران بودند که از طرف جهانیان به رسمیت شناخته شدند و کابل توانست از زیر بار جنگ بهدر شود.
این روزها، همزمان با افزایش درگیریها میان نیروهای امنیتی افغانستان و تروریستهای طالب، مردم دوباره به مقاومت در برابر این گروه برخاستهاند. این مقاومت در شمال، شرق و غرب افغانستان گستردهتر و ژرفتر بوده است. امروز زن و مرد افغانستان در برابر طالبان به مقاومت ایستادهاند و سلاح برداشتهاند. این بدان معناست که افغانستان، افغانستان دیروز نیست. طالبان نیز در اعلامیههای اخیرشان هشدار دادهاند که سازماندهندگان این خیزشها «از عفو محروم خواهد شد.» روایت طالبان چیزی جز کشتار و خشونت نبوده و نیست. اما روایت مقاومت در برابر متجاوزان و قاتلان مردم نیز روشن، و همچنان زنده است. طالبان در سالهای حکومتشان بر افغانستان، به خُرد و بزرگ این سرزمین رحم نکردند و همه را زیر آتش گرفتند. به سبب آتشباریهای خشونتبار طالبان، همین اکنون نیز هزاران خانواده از ولایتهای مختلف، خانه و کاشانه خود را از دست دادهاند یا بهاجبار رها کردهاند و آواره شدهاند. روایت امروز طالبان نیز همانند روایت دیروزشان وابسته به تحمیل چادر و برقع، و کتابهایی با برگهای سرخ و زردِ «مکتب قصهخوانی پیشاور»، مدرسههای مروج افراطیگری پاکستان، و چند طالب قطرنشین است. آیا هیچکس هرگز روایت دیگری از این گروه تروریستی شاهد بوده است؟
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
روایت این سوی جنگ چیست؟
روایت ما، روایت مردم، بیشک ژرفتر و باارزشتر از روایت پوچ و کهنه طالبان است. مردم افغانستان از وحشت و دهشت طالبان روایتهای بسیاری دارند، اما روایت اصلی ما، روایت ایستادگی افغانستانی است که دوران سیاه طالبان را پشت سر گذاشته است.
امروز ما در سایه نظامی با محتوای «جمهوریت» و حکومتی به نام «جمهوری اسلامی» زندگی میکنیم که در قانون اساسیِ آن، شلاق و حبس زنان به جبر و زیر نام اسلام، جایز نیست. در این نظام، قانون اساسیای داریم که بر اساس آن مردم میتوانند از حقوق شهروندی برخوردار باشند، و حق کار و تحصیل و سفر از زنان و حق آموزش از دختران سلب نشده است. نشریه و رسانه و رسانهدار داریم و نظامی که در آن حق آزادی بیان و تشکل و نهادهای غیردولتی در سایه قانون تضمین شده است. در افغانستان کنونی جایی برای تفکر دیروزی قشریگرایان نیست و این کشور هرگز امارتی برای طالبان نخواهد بود که در آن هیچ شهروندی حق انتقاد از حکومت و زعیم خود را نداشته باشد.
نیازی به تکرار نیست که مردم افغانستان نمیتوانند در نظامی تحت کنترل طالب زندگی کنند. در روایت طالبان، حق شهروندی و حقوق زنان جایگاهی ندارد. زندگی در امارت طالبانی، همان اسارت طالبانی است. این گروه همواره تلاش بر این دارند که باورهای خود را به زور حاکم سازند. امروز ما مجبور به مبارزه در برابر طالبان هستیم. زیرا بخواهیم یا نخواهیم، تسلیم و تن دادن به اسارت طالب، جز مرگ و تیرهروزی برای این نسل و نسلهای آینده در پی نخواهد داشت. روایتهای هر دو طرفِ جنگ، از توانایی رهبری جنگ روانی برخوردار است. اما طالبان، چابکتر از ما در خلق روایتهای دروغینشان عمل کردهاند. نباید اجازه داده شود که روایت طالبانی، بر روایت مردم و مردمسالاری پیروز شود. در دروان مقاومت دیروز، شورشیان طالب پنج برابر نیروهای مقاومتگرا بودند، اما نتوانستند روایت مردم و مقاومت مردم را بشکنند. امروز نیز، با ژرفش و گسترش روایت امروزی از افغانستان، بیتردید میتوانیم روایت طالبان را به شکست بکشانیم.
چه چیزی روایت طالبان را تقویت میکند؟
متأسفانه این روزها روایت طالبان به دست رسانهها و رسانهداران، خواسته یا ناخواسته، در حال فربه شدن است. اخیراً رسانههای صاحبنام و معتبر کشور، خودآگاه یا ناخودآگاه، به نفع دشمن گزارش میدهند. جالب است که بیشتر گزارشٰهای این رسانههای صاحبنام، از خبرهای نادرست سقوط ولایتها است که از سوی گروه طالبان منتشر میشوند. نشر بیشتر چنین خبرهای منفی و نادرست، به خلق و پاگیری روایتهای طالبان میانجامد. تلاش باید بر این باشد که تا حد توان، روایتها و ارزشهای جمهوریت حفظ شوند و پرورش یابند. خلق روایت برای دشمنان آزادی بیان از سوی نمایندگان این حوزه (آزادی بیان)، مانند آن است که تیشه به ریشه خود بزنیم. این رسانهداران باید بدانند که منطق طالب با آزادی بیان و جهان مدرن، سازگاری ندارد و محال است که طالبان در نظامی تحت کنترل خود، به رسانههای آزاد اجازه فعالیت بدهند. نخبگان و قلم بهدستان مسئولیت دارند تا با خلق و نشر روایت مقاومت مردم، میدان جنگ روانی را برای طالبان تنگتر کنند. مقاومتگران با جان و خون خود مقاومت میکنند، و نخبگان نیز باید با خلق و نشر این روایت و پیشبرد جنگ روانی، به آنان یاری رسانند و مردم و مقاومتگران را در میدان نبرد رودررو، روحیه بخشند.
در روزهای اخیر و در پی سقوط برخی از نواحی کشور، طالبان چنین پنداشتند که میتوانند کنترل اوضاع را در مجموع به کف آرند. اما تردیدی نیست که امروز نیز به سان دیروز، مقاومت مردم و نیروهای نظامی کشور کار این گروه را یکسره خواهد کرد و روایت پدیده شومی به نام طالب، به پایان خواهد رسید.